محل تبلیغات شما
بعضی دختروپسراکه طاقت نمی کنن تابه حجله برسند. کریم فرزندسبزوارودخترجعفرقلی خونه هاشون نزدیک هم تویه کوچه بودوازپشت بام بهم راه داشتند. روزی هرکدوم ازراه پله خودشون به پشت بوم میرن و قال قضیه رومیکنن.جعفرقلی وزنش میفهمندکه دخترشون دسته گل به آب داده.خلاصه کریم رووادارمیکنندتابادختره ازدواج کنه.

چرافقط وقتی که عذاب الهی نازل میشه , خدایادمون میاد؟

آیابرشماعذاب الهی نازل شده ؟

کیاافسارنمی خوان ؟

کریم ,وزنش ,میفهمندکه ,دخترشون ,دسته ,جعفرقلی ,دخترشون دسته ,میفهمندکه دخترشون ,دسته گل ,گل به ,به آب

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

کتابخانه عمومی شهید رجایی اهواز